روزها باشتاب از پس هم ميرودو مي آيد.كوچه ها ساكت وخاموش استگاهي صداي رهگذري كه ناتوان پاي خويش برزمين مي كشد.نه باراني كه بشويدغم دل رانه دست گرمي كه آب سازددل يخ زده ي شب راروزها با شتاب از پس هم مي رودومي رودومي آيد.دمي صبر كن.باش بلكه بغض آسمان شكسته بدرقه ي راهت شوداشك چشمانشدمي صبر كن. باش
سلام دوست عزيز
من با يه شعر جديد آپم
خوشحال مي شم نظرتونو ببينم
موفق باشي
...تا هميشه