خوزستان پسرعموي من استهاي!پسرعموي من!صبحانه را ميهمانقبيله من باشآفتابي مي رسد از راهدختراني از پشت اين پرچينوخون بهارسبز مي شود بر کف دست برگ***نخل ها ي سوخته خرمشهر؛پسرعموهاي منندهاي؛پسرعموهايم!صبحانه را ميهمان باشيدبا ناني از من؛تکه اي از خاک لا هيجانبا شير از سينه هاي صبحچاي از بوته ها و برگآه؛پسرعموهايم.*بيژن نجدي*
درود ...
اندوه دل ... آن هم از فاصله ... از آشناي وجود ...
كلماتي از جنس درد به ظلمتي شب ...
اميد است سپيد تر و روشن تر بنويسي
من هم به روزم
ايام به كام فاتح جان !!
تابعد ...
سلام وبلاگ جالبو خوبي دارين
موفق باشين
سلام
سهم من از دنياي رنگارنگ تو كلبه متروكي است با پنجره اي گشوده به سوي نور.
دستان مهربان تو اگر سايه بان آفتاب كژي ها شود غم از اين ويرانه دل پرمي كشد وقلبم عمارت مي شود.
كجائي تا مهربانيت رهايم دهد از اين كلبه تاريك.
فوق العاده بود
با آرزوي بهترين ها
پيروز باشيد وسرفراز
سلام داداشي گلم
اميدوارم حالت خوب باشه
عكس زيبايي بود
موفق باشي
مثل هميشه
تا بعد
سلام سيد
خيري گوشه ميگيري اين مطالب زيبارو ميزااري بدون خبر دادن واين يعني مارو ...
به جدت خاطرتون عزيزه نكنه تنهامون بزاري ؟؟؟
بااحترام هجووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووم
سلام...
گفتم: دل و جان در سر کارت کردمهر چيز که داشتم نثارت کردم
گفتا:تو که باشي که کني يا نکني؟آن من بودم که بي قرارت کردم....
اين مست خراب...
زيبا بود
...تا هميشه
سلام فاتح عزيز
تنهايي بي انتها
روزهاي سرد و بي روح
قلب يخ زده
با يك كلام حل مي شود
آمدنت...
شهادت امام محمد تقي رو بهتون تسليت و اومدن ماه ذي الهجه رو
بهتون تبريك مي گم. از اينكه قابلم مي دونيد ممنونم
با خدا و موفق باشيد
يا هو
سلام داداش فاتح
اميدوارم خوب باشي
خيلي خيلي زيبا بود
شاد باشي و موفق مثل هميشه