سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وداع؟ - خانه متروک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وداع؟ - خانه متروک
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 142826
بازدید امروز : 2
........ موضوعات وبلاگ ........

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... لوگوی خودم ..........
وداع؟ - خانه متروک .......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........








رضا و مهتاب
شمیم یار
یاغی ترین ستاره
بازی بزرگان
به تو می اندیشم
به جای حرفهای همیشگی
ساحل
عاشقانه های مریم
سروین
رویای ابی
زندگی می گوید اما....
نغمه دل
عطش
هجوووووووووووم
صدای پای اب

............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

............. بایگانی.............
فریاد2
فریاد
فریاد 3
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
تابستان 1385

............ طراح قالب...........


  • وداع؟

  • نویسنده : سید فاتح حسنی عطار:: 85/6/29:: 11:14 عصر

    با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز وگرامی که با نظرات گرمشان به من کمک کردند تا بتوانم  در بهتر شدن این وبلاگ تمامی سعی و تلاش خود را انجام دهم شاید این اخرین نوشته ای باشد که از این بنده حقیر در این وبلاگ می بینید از تمامی دوستانی که در این مدت به من کمک کردند خیلی ممنون و سپاس گذارم و از همگی خداحافظی می کنم نمی توام از کسی اسمی ببرم چون شاید به علت فراموشی نامی از یادم رفته باشد از بعضی دوستان هم شرمنده هستم و باید مرا ببخشند اگر نتوانستم به وبلاگش سری بزنم من قدم به راهی گذاشتم که از انتهای ان خبری ندارم نمی دانم ایا راهی را که من پا به ان گذاشته ام درست است یا اشتباه زندگی من پر بود از سربالایی ولی هیچ وقت ناامید نشدم و امید را از دست ندادم هیچ چیز ترس را به دلم راه نمی داد تنها چیزی که من از ان وحشت داشتم تنهای بود تنهای نمی خواهم با صحبت کردن از زندگیم شما را ناراحت کنم و تمامی غم ها و  غصه هایم  را در این دلم نهاده و برای هیچ کس بازگو نکردم من به یک نفر  قولی دادم و باید به ان قول عمل کنم و از  خداوند می خواهم در این راه به من کمک کند و از شما تمامی دوستان یک خواهش دارم برای من دعا کنید شما دوستان خیلی پاکتر از من هستید حتما خداوند به دعا شما گوش می کند من برای سفر خودم را اماده کردم و ممکن است در این سفر برگشتی برای من وجود نداشته باشد از تمامی دوستان خداحافظی می کنم برام دعا کنید............

       جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را     نجستم زندگانی و فنا کردم جوانی را

    ای کسانی که مامور دفن من هستید دستانم را  از تابوت بیرون بگذارید تا بدانند از این دنیایشان همراه خود چیزی نبرده ام مرا در بابوت سیاهی بگذارید تا بدانند هر چه سیاهی در این دنیا بود کشیده ام چشمهایم را باز بگذارید که بدانند چشم به راه رفیق بوده ام و هستم قالبی به شکل صلیب بر سر مزارم بگذارید تا با اولین طلوع اب شود و به جای مادرم بر سر مزارم گریه کند..............

    خدا یار و نگهدارتون دعا را فراموش نکنید یا حق............   


    نظرات شما ()